
عبید زاکانی
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در وصف بارگاه شیخ ابواسحق و ستایش او
۱
گوئیا خلد برینست این همایون بارگاه
یا حریم کعبه یا فردوس یا ایوان شاه
۲
پیشگاه حضرتش گردنکشانرا بوسه جای
بر غبار آستانش پادشاهان را جباه
۳
چون ستاره در شعاع شمس پنهان میشود
چون فروغ شمسههایش بنگرد خورشید ماه
۴
گر تفرجگاه جنات نعیمت آرزوست
چشم بگشا تا ببینی جنت بیاشتباه
۵
واندر او تخت سلیمان دوم دارای دهر
شاه گیتیدار جمشید فریدون دستگاه
۶
آفتاب هفت کشور خسرو مالک رقاب
سایهٔ حق شیخ ابواسحق بن محمودشاه
۷
خسروان را درگه والای او امید گاه
بارگاه عالیش گردن فرازان را پناه
۸
مشگ تاتاری شود چون پاش بوسد خاکرا
سرو گردد گر از آنحضرت نظر یابد گیاه
۹
مثل او سلطان نیابد در جهان وین بحث را
هر کجا دعوی کنم از من نخواهد کس گواه
۱۰
چشم بد دور از جنابش باد و بادا تا ابد
دولتش باقی جهان محکوم و یاری ده اله
نظرات