
عبید زاکانی
غزل شمارهٔ ۱۱
۱
لطف تو از حد برون حسن تو بی منتهاست
نیش تو نوش روان درد تو درمان ماست
۲
عشق تو بر تخت دل حاکم کشور گشای
مهر تو بر ملک جان والی فرمانرواست
۳
پرتو رخسار تو مایهٔ مهر منیر
چهرهٔ پرچین تو جادوی معجز نماست
۴
نرگس فتان تو لعبت مردم فریب
غمزهٔ غماز تو جادوی معجز نماست
۵
از تو همه سرکشی وز طرف ما هنوز
روی امل بر زمین دست طمع بر دعاست
۶
گر کشدت ای عبید سر بنه و دم مزن
عادت خوبان ستم چارهٔ عاشق رضاست
تصاویر و صوت

نظرات
نریمان
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ناشناس
حبیب پورشادباد
Polestar