عبید زاکانی

عبید زاکانی

غزل شمارهٔ ۱۳

۱

جفا مکن که جفا رسم دلربایی نیست

جدا مشو که مرا طاقت جدایی نیست

۲

مدام آتش شوق تو در درون منست

چنانکه یک دم از آن آتشم رهایی نیست

۳

وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن

طریق یاری و آیین دلربایی نیست

۴

ز عکس چهرهٔ خود چشم ما منور کن

که دیده را جز از آن وجه روشنایی نیست

۵

من از تو بوسه تمنا کجا توانم کرد

چو گرد کوی توام زهرهٔ گدایی نیست

۶

به سعی، دولت وصلت نمی‌شود حاصل

محقق است که دولت به جز عطایی نیست

۷

عبید، پیش کسانی که عشق می‌ورزند

شب وصال کم از روز پادشایی نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمد عارفی
۱۳۸۹/۰۹/۰۹ - ۰۶:۴۴:۰۱
با سلام فکر می کنم در بیت دوم "مدام آتش شوق تو در درون من است" صحیح باشد.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
عزیزه جدی
۱۴۰۱/۰۶/۰۹ - ۱۹:۰۴:۵۸
در بیت پنجم مصرع دوم : (چو گرد کوی توام ، زهرۀ گدایی نیست ) کلمه گَرد درسته یا گِرد؟