عبید زاکانی

عبید زاکانی

غزل شمارهٔ ۱۶

۱

ترک سرمستم که ساغر می‌گرفت

عالمی در شور و در شر می‌گرفت

۲

عکس خورشید جمالش در جهان

شعله می‌زد هفت کشور می‌گرفت

۳

چون صبا بر چین زلفش می‌گذشت

بوستان در مشک و عنبر می‌گرفت

۴

هر دمی از آه دودآسای من

آتشی در عود و مجمر می‌گرفت

۵

بوسه‌ای زو دل طلب می‌کرد لیک

این سخن با او کجا در می‌گرفت

۶

قصهٔ دردش عبید از سوز دل

هر زمان می‌گفت و از سر می‌گرفت

تصاویر و صوت

کلیات عبید زاکانی به کوشش پرویز اتابکی - عبید زاکانی - تصویر ۱۰۷

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۲۳ - ۱۲:۵۹:۳۱
ترک سرمستم چو ساغر می گرفت، شاید بوده باشد و ترک که زیبا روست و معشوق است و هیچ گونه بار نژادی ندارد