عبید زاکانی

عبید زاکانی

غزل شمارهٔ ۲

۱

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا

بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا

۲

لبت به خون دل عاشقان خطی دارد

غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما

۳

مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه

و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا

۴

کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد

که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما

۵

ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست

که زنگیان سیاهش نمی‌کنند رها

۶

دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست

بلی همیشه پریشانی آورد سودا

۷

عبید وصف دهان و لب تو میگوید

ببین که فکر چه باریک و نازکست او را

تصاویر و صوت

کلیات عبید زاکانی به کوشش پرویز اتابکی - عبید زاکانی - تصویر ۱۰۲
کلیات عبید زاکانی (موش و گربه) به کوشش دکتر محمدجعفر محجوب - عبید زاکانی - تصویر ۶۹
کلیات عبید زاکانی (شامل: رساله دلگشا، قصائد، غزلیات، قطعات، رباعیات، عشاقنامه) با مقدمهٔ شهریار یاربخت (نوذر اصفهانی) - عبید زاکانی - تصویر ۷۱

نظرات

user_image
سعید ا
۱۳۹۱/۰۹/۰۳ - ۰۹:۳۴:۵۸
با سلام عبید هم با تمام فراز و فرود های کلام تلخ وگزندگی شیرینی وحلاوت اشعارش چون تمام شعرا (تقریبا) عشق و عاشق شدن را و رمز عشق یعنی عدم وصال به معشوق را نیکو وصف نموده . دلنشین بود. ممنون