عبید زاکانی

عبید زاکانی

غزل شمارهٔ ۲۶

۱

دلی که بستهٔ زنجیر زلف یاری نیست

به پیش اهل نظر هیچش اعتباری نیست

۲

سری که نیست در او کارگاه سودائی

به کارخانهٔ عیشش سری و کاری نیست

۳

ز عقل برشکن و ذوق بیخودی دریاب

که پیش زنده دلان عقل در شماری نیست

۴

ملامت من مسکین مکن که در ره عشق

به دست عاشق بیچاره اختیاری نیست

۵

دگر مگوی که هر بحر را کناری هست

از آنکه به جز غم عشق را کناری نیست

۶

ز شوق زلف بتان بیقرار و سرگردان

منم که مثل من آشفته روزگاری نیست

۷

اگر ز مستی و رندی عبید را عاریست

مرا از این دو صفت هیچ عیب و عاری نیست

تصاویر و صوت

کلیات عبید زاکانی (موش و گربه) به کوشش دکتر محمدجعفر محجوب - عبید زاکانی - تصویر ۸۳

نظرات