عبید زاکانی

عبید زاکانی

غزل شمارهٔ ۵۰

۱

جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد

بود و وجود ما را باک از عدم نباشد

۲

سلطان وقت خویشیم گرچه ز روی ظاهر

لشگر کشان ما را طبل و علم نباشد

۳

مشتی مجردانیم بر فقر دل نهاده

گر هیچمان نباشد از هیچ غم نباشد

۴

در دست و کیسهٔ ما دینار کس نبیند

بر سکهٔ دل ما نقش درم نباشد

۵

جان در مراد یابی در حلقه‌ای که مائیم

رندان بی‌نوا را نیل و بقم نباشد

۶

چون ما به هیچ حالی آزار کس نخواهیم

آزار خاطر ما شرط کرم نباشد

۷

در راه پاکبازان گو لاف فقر کم زن

همچون عبید هر کو ثابت قدم نباشد

تصاویر و صوت

کلیات عبید زاکانی (موش و گربه) به کوشش دکتر محمدجعفر محجوب - عبید زاکانی - تصویر ۹۸

نظرات

user_image
نریمان
۱۳۸۹/۰۹/۰۲ - ۰۳:۳۷:۱۸
در بیت دوم مصراع اول با توجه به تمام ضمایر در ابیات "خویشیم" درست است.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.