عبید زاکانی

عبید زاکانی

شمارهٔ ۱۷ - ایضا در شکایت از قرض گوید

۱

وای بر من که روز شب شده‌ام

دایما همنشین و همدم قرض

۲

مدتی گرد هرکسی گشتم

بو که آرم به دست مرهم قرض

۳

آخرالامر هیچکس نگشاد

پای جانم ز بند محکم قرض

۴

... ن درستی نیافتم جائی

که مرا وارهاند از غم قرض

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
mohsen
۱۳۸۸/۱۱/۲۹ - ۰۴:۳۴:۰۶
ادمه بیت 4 چیست
user_image
ح ا م د
۱۳۹۱/۰۶/۱۳ - ۲۰:۲۳:۲۷
محسن:کون درستی ...