
عبید زاکانی
شمارهٔ ۲۱ - در حقیقت احوال خود گوید
۱
بیش از این از ملک هر سالی مرا
خردهای از هر کناری آمدی
۲
در وثاقم نان خشک و ترهای
در میان بودی چو یاری آمدی
۳
گه گهی هم باده حاضر میشدی
گر ندیمی یا نگاری آمدی
۴
نیست در دستم کنون از خشک و تر
زآنچه وقتی در کناری آمدی
۵
غیر من در خانهام چیزی نماند
هم نماندی گر به کاری آمدی
نظرات