
عبید زاکانی
شمارهٔ ۶ - ایضا در مدح همو
۱
ای جوانبخت وزیری که کند افسر سر
خاک پایت چو بدین گنبد خضرا برسد
۲
جان هر خسته ز لطف تو دوا کسب کند
دل هرکس ز عطایت به تمنی برسد
۳
ملک را چون تو عمیدی چو خدا روزی کرد
رکن اسلام ز نام تو به اعلی برسد
۴
خسروا بنده عبید از کرمت دارد چشم
کش ز یمن نظرت کار به بالا برسد
۵
گر بود مصلحت احوال دعاگو با شاه
عرضه فرمای چو رایات به بیضا برسد
۶
بیتکی چند ز اشعار کسان داردم یاد
یک دو زان شاید اگر زانکه به آنها برسد
۷
«آنکه او هست در این دور به نانی خرسند
حرص گیرد چو بدین حضرت والا برسد»
۸
آری از چاه به جز آب تمنی نکند
بار گوهر طلبد هرکه به دریا برسد
۹
تا ابد کامروا باشد که خصمت گر خود
نظری باز کند مرگ مفاجا برسد
۱۰
مدت عمر تو چندانکه پیاپی صد بار
جرم خورشید جهانگرد به جوزا برسد
تصاویر و صوت

نظرات