
عبید زاکانی
رباعی شمارهٔ ۴۴
۱
گفتم صنما شدم به کام دشمن
زان غمزهٔ شوخ و طرهٔ مرد افکن
۲
گفت آنچه ز چشم و زلف من بر تو گذشت
ای خانه سیه چرا نگفتی با من
نظرات