عمان سامانی

عمان سامانی

بخش ۵

در بیان اینکه چون مطلوب را رغبت شامل و طالب را استعداد کامل آمد، توسن مقصود رام است و باده‌ی مراد در جام، از آنجاست که محرم خلوتخانه‌ی راز و محقق شیراز خواجه حافظ قدس سره می‌فرماید:

۲

سایهٔ معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

و در اینجا مقصود حسینی استعدادست که در طریق جانبازی طاق و در قانون خانه پردازی زبده و اکمل عشاق‌ست.

۴

باز ساقی گفت تا چند انتظار

ای حریف لاابالی سر برآر

۵

ای قدح پیما درآ، هوئی بزن

گوی چوگانت سرم، گوئی بزن

۶

چون بموقع ساقیش درخواست کرد

پیر میخواران ز جا، قد راست کرد

۷

زینت افزای بساط نشأتین

سرور و سر خیل مخموران حسین

۸

گفت آنکس را که می‌جویی منم

باده‌خواری را که می‌گویی منم

۹

شرطهایش را یکایک گوش کرد

ساغر می را تمامی نوش کرد

۱۰

باز گفت از این شراب خوشگوار

دیگرت گر هست یک ساغر بیار

تصاویر و صوت

ماهان نوری :

نظرات

user_image
محمدرضا آفریده
۱۳۹۷/۱۰/۲۳ - ۱۵:۲۶:۳۹
ای قدح پیما درآ، هوئی بزنگوی چوگانم سرت،گوئی بزنبا سلامبا توجه به اینکه خطاب حضرت ربّ در عالم الست به حضرت سیدالشهداء ست گوی جوگانت سرم درست نیست و باید اصلاح شده و به "گوی چوگانم سرت " تبدیل بشه که در نسخه استاد مجاهد تصحیح شده.با تشکر
user_image
سید محسن
۱۳۹۹/۰۱/۲۶ - ۱۰:۰۸:۲۷
درود بر ادیبان عزیزجناب آفریده خطاب شعر از کسی بخودش می باشد او میگوید ای عاشق داخل شو و بعد به معشوق میگوید سر من گوی تست .پس با چوگانت گوی را بزنیعنی من اماده جانفشانی و سر دادن در راه تو هستم
user_image
علیرضا مسرتی
۱۴۰۳/۰۴/۲۷ - ۰۵:۳۱:۳۳
ساقی بر آشفت و فریاد زد:تا چند انتظار بکشم؟ و حریفی برای این ساغر پیدا نشود؟ ای عاشق از پس پرده درآ و فریاد هویی بزن. فریاد زن که گوی چوگان تو سرمن. سر من به فدای معشوق باد.  ناگهان پیری از میان عاشقان سر راست کرد و گفت: آن که به دنبال او جستجو می کنی من هستم. آن پیر تمامی می در ساغر را لاجرعه نوشید و گفت: ای ساغی اگر باز هم از این شراب خوشگوار داری، ساغر دیگری بیاور!