عمان سامانی

عمان سامانی

شمارهٔ ۳ - قصیده فریده در مدح یعسوب دین امیرالمؤمنین علی(ع)

۱

به پرده بود جمال جمیل عزوجل

به خویش خواست کند جلوه یی به صبح ازل

۲

چو خواست آن که جمال جمیل بنماید

علی(ع) شد آینه خیرالکلام قل و دل

۳

من از مفصل این نکته مجملی گفتم

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

۴

به چشم خود بین در آینه مشاهده کرد

بدید خود را بی ضد و ند و شبه و بدل

۵

مقدس ازلی از چه؟ از حدوث و نقوص

منزه ابدی از چه؟ از عیوب و علل

۶

از آن مشاهده، مشهود گشت، عشق بدیع

مطول است معانی، بیان آن اطول

۷

چگونه عشقی، درنده تمام حجب

چگونه عشقی، سوزنده جمیع ملل

۸

به جستجوی محل، ساز بیقراری کرد

که تا قرار بگیرد، ولی ندید محل

۹

یکی نبود که چون جان بگیردش به کنار

یکی نبود که چون جان، کشاندش به بغل

۱۰

امانتی شد و از بهر امتحان شد عرض

ز شاهد ازلی، کردکار عزوجل

۱۱

ز کاینات ز عالم گرفته تا جاهل

ز ممکنات ز اعلی گرفته تا اسفل

۱۲

ز قدسیان سما تا به عرش و لوح و قلم

ز ساکنان زمین تا به بر و بحر و جبل

۱۳

به قدر همت خود هر یکی بلی گفتند

از آن متاع ربودند اگرچه یک خردل

۱۴

قبول کثرت و قلت مگر که باعث گشت

که مشتری شده مسعود و نحس مانده زحل

۱۵

ولی تحمل مجموع آن نیارستند

از آن که بار گران بود و بردبار، کسل

۱۶

چه بود؟ بار بلا بود و فقر بود و فنا

چه بود؟ بار عنا بود و رنج بود و علل

۱۷

رسید غیرت و شد غیر سوز و می دانست

که امر او نپذیرد به غیر او فیصل

۱۸

به مدعی نسزد عشق و ناپسند بود

چو نور مهر به خفاش و بوی گل به جعل

۱۹

به این نمود، که بار تو نیست لاتحمل

به آن سرود، که کار تو نیست لاتفعل

۲۰

هنوز ناله واحسرتا به گوش رسد

بحار را ز تموج جبال را ز قلل

۲۱

چو سر به جیب نمودند و سر بر آوردند

همان کسان که به دیوانگی شدند مثل

۲۲

برهنگان که در آدابشان نه کذب و نه لاف

گرسنگان که در آیینشان نه غش و غل

۲۳

به درد مایل از آنسان که دیگران به دوا

به زهر طالب از آنسان که دیگران به عسل

۲۴

چو دردمند به صحت، به انتظار بلا

چو شیرخوار به پستان، به اشتیاق اجل

۲۵

به آب تشنه و آبی ندیده جز خنجر

به شهد مایل و شهدی نخورده جز حنظل

۲۶

نخورده آب به خواهش مگر که از شمشیر

نکرده خواب به راحت مگر که در مقتل

۲۷

عمل به شرط نمودند و بندگی کردند

بیافتند خدایی ببین به حسن عمل

۲۸

کجاست رفرف عشق ای عجب که در این سیر

براق عقل فرو مانده همچو خر، به وحل

۲۹

چو عشق خیمه زند عقل را چه جاه و خطر؟

چو باد روی کند پشه را چه قدر و محل؟

۳۰

هلا، کنید ز رطل گران گرانبارش

که مست گشته و کف بر لب آوریده جمل

۳۱

امل بیامد و روی از سخن بگرداندی

بیا که طول سخن به بود ز طول امل

۳۲

جمال و آینه و عشق و عاشق است یکی

بیان آن ز موحد به جو نه از احول

۳۳

یکیست نقطه و در لوح احسن التقویم

ازو به جلوه خطوط و نقوش این جدول

۳۴

یکیست مشعل و در صحن این زجاجی کاخ

به هر طرف گذری می فروزد این مشعل

۳۵

یکیست نور فروزان، ازوست هر قندیل

یکیست نار درخشان، ازوست هر منقل

۳۶

یکیست اسم و به مجموع اولیا مشهود

یکیست وحی و به مجموع انبیا منزل

۳۷

یکی نهال و ازو در میان هزار ثمر

یکی غزال و ازو در جهان هزار غزل

۳۸

یکیست شخص و ملبس به صد هزار لباس

یکیست یار و محلی به صد هزار حلل

۳۹

همه در آینه مرتضی(ع) نموده جمال

تو رو در او کن و ز آخر به جوی تا اول

۴۰

جمال شاهد معنی چه جلوه ها بخشد

تو هم هر آینه آیینه را نما صیقل

۴۱

ورت به دیده سبل هست باز پرس سبیل

ز هادیان سبل نی ز صاحبان سبل

۴۲

بزن به دامن شوریدگان حق دستی

که حل شود به تو هر مشکلیست لاینحل

۴۳

ز مکر، آیینه مصقول و دیده نابیناست

از آن بپای شد این اختلاف و جنگ و جدل

۴۴

وگرنه از چه طریق نفاق پیمودند؟

گذاشتند امور خدای را مختل

۴۵

ز یاد بردند اسرار ایزد دادار

ز دست دادند احکام احمد مرسل

۴۶

هم از حرم برمیدند با خیال کنشت

هم از صمد ببریدند با هوای هبل

۴۷

از آن بلیه به بازار حق فتاد شکست

وز آن قضیه به ارکان دین رسید خلل

۴۸

الا، که راه دراز است و غول ره بسیار

بهوش تا نبرندت ز ره به مکر و حیل

۴۹

چو شیر شرزه در آید چه جای تعریفست

ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل

۵۰

زهی به منزلت از جمله کاینات اشرف

خهی به مرتبت از جمله ممکنات افضل

۵۱

پس از خدای تو باشی اجل ممدوحان

به جاه و رتبه و «عمان » ز مادحان اقل

۵۲

اگرچه نوش بود نیش اگر ترا ز یمین

وگرچه شهد بود زهر اگر ترا ز قبل

۵۳

ولی عوام ز انصاف دور می دانند

که در ضلالت، انعامی اند «بلهم اضل »

۵۴

تو محیی ازل و چاکر تو مستهلک

تو معطی ابد و مادح تو مستأصل

۵۵

بخوان به درگه خویشم که ناپسند بود

تو جایگه به نجف کرده من به چار محل

تصاویر و صوت

کتاب گنجینة الاسرار (از افکار ابکار زبدة الشعراء و شمس العرفاء و المحبین آقا میرزا نورالله عمان سامانی اصفهانی) - عمان سامانی اصفهانی - تصویر ۴۴
گنجینة الاسرار عمان سامانی و غزلیات وحدت کرمانشاهی به کوشش محمدعلی مجاهدی (پروانه) - عمان سامانی, وحدت کرمانشاهی - تصویر ۱۷۴

نظرات

user_image
عبدالله شاکر
۱۳۹۶/۰۳/۲۱ - ۱۰:۳۷:۳۳
با سلامضمن تشکر.شعر بسیار پر معنی است و باید روی آن فکر کرد.ضمنا این دو مورد غلط تایپی نیاز به تصحیح دارند:از آن متاع ربودند اگرچه یک (خر دل)صحیح خردل است:از آن متاع ربودند اگرچه یک خردلدر بیت بعد:که مشتری شده مسعود و (محس) مانده زحل!صحیح نحس است:که مشتری شده مسعود و نحس مانده زحل!مسول محترم : برای کسب استاندارد بالا معمولا،1. خوب است تایپ کننده خودش در پایان هر بخش با متن اصلی مطابقت کند.2. بعد برای نتیجه خوب اگر فردی دیگری نیز متن را با تایپ شده تطبیق و به اصطلاح (ادیت ) نمایداشعار و متون با اغلاط کمتری خواهند بود3. بعد متن یا شعر برای گذاشتن در سایت آماده است.موفق باشید.
user_image
هادی
۱۳۹۷/۰۱/۱۲ - ۰۴:۳۲:۱۰
چارمحل در بیت آخر یعنی چهارمحال و بختیاری!این بیت هم بس زیبا بود اندر ذم غاصبان سه گانه ولایت و در وصف شیرخدای لم یزلی حضرت امام علی:چو شیر شرزه درآید، چه جای تعریف‌ست؟ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل
user_image
محمد
۱۳۹۷/۰۴/۰۳ - ۰۱:۳۹:۱۴
با سلام و عرض ادب شعر فوق العاده بود ولی سواد اندک من باعث شد خیلی ابیات رو درک نکنم، آیاآدرس شرحی برای این شعر میشناسید؟ راهنمایی کنید ممنون میشم.
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۰۸/۱۳ - ۰۹:۵۱:۵۹
زهادیان سبل ،نی ز صاحبان سبیلدرست است
user_image
نستوه
۱۳۹۹/۰۲/۲۷ - ۰۱:۴۳:۴۶
آقا سید محسن در آخرین حاشیه نوشته اند که سبل درست نیست، سبیل درست است. اتفاقاً سَبَل درست است؛ سبل یکی از امراض چشم است که مانند پرده روی چشم ظاهر می شود. در مصرع نخست بیت چهارم سکته هست.احتمالآً چند حرف یا کلمه ای کوتاه جا افتاده.
user_image
سیده محبوبه پورسجادی
۱۳۹۹/۰۳/۰۸ - ۰۱:۳۹:۴۳
سلام علیکم انشاالله که سلامت باشید، تشکر از این متن وشعر بسیار عالی وزیبا، بنده شیرازی هستم با وجودی که شعر های حافظ وسعدی وشاهنامه را خیلی دوست دارم و کم وبیش می خوانم اما سعادت آشنایی با این شاعر عزیز ومخصوصا این شعر ایشان را نداشتم بجز یک بیت آنرا که بصورت ضرب المثل در آمده، وامروز 6خرداد 1399لطف خداوند و محبت شما باعث دستیابی بنده به این سعادت، وشناخت این بزرگوار شد، در حالی که داشتم از اینترنت شعر حافظ عزیز را که می فرماید، کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد/یک نکته ازاین معنی، گفتیم و همین باشد /........ الی آخر جستجو می کردم چه حسن تصادفی وچقدر این دو شعر از جهت مفهوم به هم نزدیکند، الحمد لله، از شما دوستان عزیز سپاسگزارم، خداوند بزرگ در آیه ی 12 سوره ی شریف یس می فرماید:همانا زنده کنیم مردگان را، وبنویسیم آنچه را پیش فرستادند، وآثار وجودشان را در هر چیزی تا ابد در کتاب مبین ثبت می کنیم. به قول شاعر عزیز تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..........موفق باشید ودر پناه حق یاعلی هوالمحبوب
user_image
رضا
۱۴۰۲/۰۸/۲۶ - ۰۴:۱۹:۵۰
بدیع، معانی و بیان سه جزء تشکیل دهنده علم بلاغت هستند. مطول (نوشته سعدالدین تفتازانی) و اَطوَل (نوشته عصام الدین اسفرایینی) دو کتاب مرجع در این علم هستند. مرحوم عمان به زیبایی در این بیت بین مشاهده و مشهود و نیز بین بدیع، مطول، معانی، بیان و اطول تناسب برقرار کرده است.