عمان سامانی

عمان سامانی

شمارهٔ ۶: گر سیر کعبه و دیر ور خانقاه کردم

۱

گر سیر کعبه و دیر ور خانقاه کردم

غیر از تو کس ندیدم هرجا نگاه کردم

۲

قصد و مرادم از سیر روی تو بود لاغیر

گر سیر کعبه و دیر ور خانقاه کردم

۳

دیدم که بود کوهی اندر برابر کاه

عفو ترا مطابق با هر گناه کردم

۴

جز دعوی «اناالحق » نشنیدم از زبانش

گوش دل از حقیقت بر هر گیاه کردم

۵

اثبات گشت بر من از یک نفس به «الا»

تا نفی ماسوی را با «لااله » کردم

۶

گر شد نمد کلاهم مسکین مخوان که شاهم

در فقر پادشاهی با این کلاه کردم

۷

بیخود نیافتم من بر آب زندگی دست

روشن ضمیر پیری هادی راه کردم

۸

نی نی که هادی ام بود خضر زمانه نی نی

خود آب زندگی بود من اشتباه کردم

۹

در هر قضا که رو داد او را معین گرفتم

در هر بلا که آمد او را پناه کردم

۱۰

«عمان » اگر کلاهم شاهانه شد عجب نیست

دیریست با گدایی خدمت به شاه کردم

تصاویر و صوت

نظرات