
عمان سامانی
شمارهٔ ۷: چو دست شانه گشاید ز زلف یار گره
۱
چو دست شانه گشاید ز زلف یار گره
به پای دل زند از غصه بیشمار گره
۲
به غیر رشته زلفش که دل بدو بستم
کسی ندید، به یک رشته صد هزار گره
۳
دمی برای خدا از جبین گره بگشای
از این زیاده به دل ها روا مدار گره
۴
گره گشای جهان چون علی(ع) بود «عمان »
امید هست که بگشایدت ز کار گره
۵
یگانه حضرت حبل المتین که غیرت او
گشود کشور دین را، ز ذوالفقار گره
نظرات