
عنصری
شمارهٔ ۲۵
۱
مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
۲
بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد
۳
گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
وز بیم غمزگان تو نرگس بپژمرد
۴
نیرنگ جادوانه و ارتنگ چینیان
هر شب بنزد چشم و رخ تو که آورد
۵
و آن صد هزار حلقۀ مشکین پر شکن
هر ساعتی بگرد گل تو که گسترد
۶
چشم تر است مایۀ نیرنگ و دلبری
نرگس ندیده ام که بنیرنگ دل برد
۷
طبعی بر آن دو زلف تو چندان گره فتاد
کش مرد هندسی به دو صد سال نشمرد
تصاویر و صوت

نظرات