
عنصری
شمارهٔ ۸۰
۱
دندان و عارض بتم از من ببرد هوش
کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش
۲
جوشان شده دو زلف بت من بروی بر
جانم بر آتش است از آن آمده بجوش
۳
اندر چهار چیزش دارم چهار چیز
هر شب از آن ببردن دل گشته سخت کوش
۴
اندر سمن بنفشه و اندر صدف گهر
اندر سهیل سنبل و اندر عقیق نوش
۵
ای زلف او نه زلفی ، وی دو لبش نه لب
رند عبیر سایی و دزد شکر فروش
۶
زلف ار فرو کشد بمیان بر کمر کند
چون دست باز دارد حلقه شود بگوش
تصاویر و صوت

نظرات