عرفی

عرفی

شمارهٔ ۵۲ - ذکر مفاخر خان خانان

۱

بیا که با دلم آن می‌کند پریشانی

که غمزه تو نکردست با مسلمانی

۲

زدیده رفتی و مردم همان نفس ، فریاد

که بی تو مردم وآنگه چنین بآسانی

۳

کسی که تشنه لب ناز توست میداند

که موج آب حیات است چین پیشانی

۴

نهشت غمزه اسلام دشمنت که دو روز

محبت تو کنم جمع با مسلمانی

۵

ترحمی نکند حسن بر دلم ، گوئی

که در زمانه یوسف نبود زندانی

۶

که گفت مطلع دیگر چنین نیاری گفت

که تازه سازد از این مطلع‌آفرین خوانی

تصاویر و صوت

نظرات