عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۱۳

۱

عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست

از فغان در شهر نگذارم گریبانی درست

۲

با وجود آن که عشق آورد صد داروی تلخ

بهر درد ما نشد اسباب درمانی درست

۳

تا نبردم صد شکاف از دست، گریبانم نهشت

وای اگر بودی به دست غم گریبانی درست

۴

غم ندارم گر بود سامان عیشم ناتمام

عیب باشد سفره ی درویش را نانی درست

۵

صید عشق ار خام باشد نیم خورد آتش است

نیست در خوان محبت مرغ بریانی درست

۶

گشت کفر آلوده ایمانش ز طعن قدسیان

هر که در ایام حسنت داشت ایمانی درست

۷

با همه کج نغمه گی خندند زاغان چمن

عندلیبی گر زند ناگاه دستانی درست

۸

چند عرفی بنده ی فرمان خود باشی، کسی

بندگی را می کند نسبت به سلطانی درست

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۳۶۸

نظرات