عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۲۶

۱

در محبت درد اگر پیچد دوا بسیار هست

ریش اگر ناسور شد الماس در بازار هست

۲

گر ز لطفم نا امید، امیدوارم در عتاب

گر ندارم سبحه بر کف، بر میان زنار هست

۳

شستن لوح گنه دستور ابر رحمت است

ور نه سیل اشک عذر و آب استغفار هست

۴

ای طبیب همت احسانی که در شهر امید

نیست درمانی و در هر گام صد بیمار هست

۵

درس معنی را کهن اوراق کس در کار نیست

دیده بگشا کاین رقم بر هر در و یوار هست

۶

معنی زنار بستن گر مقید بودن است

در درون خرقه ی روح الامین زنار هست

۷

نیست غم گر یاسمن ور سنبلم در باغ نیست

تا به رقبت بشکنم، در دیده ی دل خار هست

۸

عرض جنت کم ده ای رضوان، که در بستان عشق

میوه ی تلخ و گل پژمرده ای در کار هست

۹

گر دلم بشکست و خونم تلخ، عرفی، باک نیست

دیده ی زهر آشنا و گریه ی بسیار هست

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۳۳۵

نظرات