
عرفی
غزل شمارهٔ ۱۳۰
۱
خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست
ز برون عرض نیازی ، ز درون نازی هست
۲
گاه گاهی به دعا یک دو بساطی در باز
عشق این شیوه ضرور است، دغابازی هست
۳
های هایی ز من بلبل عشرت بشنو
در مصیبت کده هم مرغ خوش آوازی هست
۴
آتشین بال و پرم دود بر آرد ز قفس
گو ندانم که مرا رخصت پروازی هست
۵
جهتی دید و هوایی خوش و پرواز گرفت
لیک مسکین چه خبر داشت که شهبازی هست
۶
عرفی آن زلف سیاه است کمندی که مراست
مانده چین بر سر چین خم اندازی هست
تصاویر و صوت

نظرات
آزادبخت