
عرفی
غزل شمارهٔ ۱۳۶
۱
زخم کاویدن بر او الماس بستن کار کیست
رسم غم خواری نکو می داند این غمخوار کیست
۲
مشتری بودن نه حد ماست در بازار دوست
چشم بستن از متاع، آخر ببین بازار کیست
۳
این وصال جاودان، وین لطف روز افزون، دلا
منتم بر دیده، لیک از گریه ی بسیار کیست
۴
طعنه بر آرایش دست و میان ما مزن
چون نه ای آگه که ناقوس که و زنار کیست
۵
لب به دندان، دست در زیر زنخ دارد مسیح
گفته ای ای همنشین گویا که این بیمار کیست
۶
از شهیدان کوچه های قدسیان، عرفی تو راست
زهره ای داری بگو کز غمزه ی خونخوار کیست
تصاویر و صوت

نظرات