عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۴

۱

به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا

دراز باد شبم با سحر چه کار مرا

۲

مرا نشاط تماشا بس از بهشت وصال

به قیمت کم و بیش ثمر چه کار مرا

۳

ز بهر کاوش دل اهل درد نیش طلب

من و نگاه تو، با نیشتر چه کار مرا

۴

مرا فریب دهد ناله ای و به غم گوید

ز من ترانه شنو با اثر چه کار مرا

۵

ز ناز شربت کوثر نمی چشیدم، آه

به آتش دل داغ جگر چه کار مرا

۶

من و شکستن افغان به سینه در شب غم

به نغمه سنجی مرغ سحر چه کار مرا

۷

چرا ز غرفی جانباز سر نمی طلبی

فدای تیغ تو جانم، به سر چه کار مرا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
منصور محمدزاده
۱۳۸۹/۰۸/۱۹ - ۱۶:۲۹:۲۳
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:نادرست:چرا ز غرفی جانباز سر نمی طلبیفدای تیغ تو جانم، به سر چه کار مرادرست:چرا ز عرفی جانباز سر نمی طلبیفدای تیغ تو جانم، به سر چه کار مرا
user_image
محمدعلی شیخ الاسلامی
۱۳۹۱/۰۳/۰۸ - ۰۵:۵۶:۵۵
مرا فریب دهد ناله و به غم گوید . صورت درست مصراع اول بیت چهارم است« ای » بعد از ناله اضافه استالبته صورت دیگری هم می تواند صحیح باشد :مرا فریب دهد ناله ای ، به غم گوید