
عرفی
غزل شمارهٔ ۱۴۱
۱
اصلاح پریشانی ام اندازه ی کس نیست
اجزای مرا نسبت شیرازه ی کس نیست
۲
سلمی طلبی چشم قدم شو که در این دشت
غماز جرس همره جمازه ی کس نیست
۳
ما شیونیان نغمه ندانیم که ما را
گوشی است که بربسته ی آوازه ی کس نیست
۴
ماییم و کهن برگ و بر باغچه ی عشق
چشم دل ما بر ثمر تازه ی کس نیست
۵
عرفی مرو از میکده در صومعه، کانجا
کس را غم مخموری و خمیازه ی کس نیست
نظرات