
عرفی
غزل شمارهٔ ۱۴۵
۱
هیچ گه ناله ی من گوش زد آن مه نیست
وین کمندی است که از بام فلک کوته نیست
۲
آن چنان مست جمال است که شب تا به سحر
می کشد جام و ز کیفیت می آگه نیست
۳
بر حذر باش که در چه نفتد یوسف دل
کاین زمان اهل مدد را گذری بر چه نیست
۴
هر دم از انجمنی می شنود بوی تو دل
هر نفس گر به دری روی نهد گمره نیست
۵
سعی ما بی اثر از طبع وفا، دشمن دوست
گر تو دامن بکشی دست کسی کوته نیست
۶
پیش عرفی مده از دست عنان کاین صیاد
خویش ابله بنمودست ولی ابله نیست
تصاویر و صوت

نظرات