عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۵

۱

هر دم زند هوس به چراغ دگر مرا

رسوا کند ز شکوه ی داغ دگر مرا

۲

گو بوی گل بسوز دماغم که داده اند

از بهر بوی دوست دماغ دگر مرا

۳

مشتاق شمع طورم و هر دم هجوم شوق

آلوده می کند به چراغ دگر مرا

۴

هر محرمی که می کنم از وی سراغ دوست

محتاج می کند به سراغ دگر مرا

۵

عرفی نوا مجو که حریفان بلبل اند

هر دم مکش به نغمه ی زاغ دگر مرا

تصاویر و صوت

نظرات