عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۶

۱

چراغ عشق به گلخن شود دلیل مرا

شبی به گلخن خود می برد خلیل مرا

۲

ز باغ وصل ثمر خواهم آن قدر که دهند

کجا نظر به کثیر است و یا قلیل مرا

۳

رو ای مگس به مگس ران مساز محتاجم

که منفعل نکند بال جبرییل مرا

۴

علاج تشتگی ام خون دل کند ور نه

ز روی لب گذرد بند سلسبیل مرا

۵

چه گونه باورم آید ز اهل حسن وفا

نکرده حسن تو ملزم به صد دلیل مرا

۶

فغان ز جلوه ی جنت که با سخاوت عشق

به بر فشاندن جان می کند بخیل مرا

۷

دلم ز جور خسیسان الم کشد ور نه

نمی گزد ستم مردم اصیل مرا

۸

کجاست عرفی مجنون که تازیانه ی او

ز کوی عقل بدارد هزار میل مرا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۹/۰۲ - ۰۵:۵۷:۴۷
سلام بیت4 , مصراع 1 تشتگی درج شده که تشنگی درست است :علاج تشنگی ام خون دل کند ور نه