عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۶۱

۱

نزدیک لب رسانده شکستیم جام صلح

دشمن غیور بود نبردیم نام صلح

۲

ناکرده صلح چشم نمودی و این سزاست

آن را که اعتماد کند بر دوام صلح

۳

دیری است که از زیارت ما بهره مند نیست

بت خانه ی عداوت و بیت الحرام صلح

۴

آنان که حسن و عشق موافق شناختند

بر جنگ لایزال نهادند نام صلح

۵

از شوق می تپید و ز بیم تو عمرها

مرغ دل رمیده نمی گشت رام صلح

۶

ای دور باش غمزه رهم ده که بهر شوق

گیرم ز التفات نهانش پیام صلح

۷

عرفی تمام عمر ستم دید و صبر کرد

هرگز نیافت مرغ تلافی به دام صلح

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۴۲۶

نظرات