عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۶۶

۱

خوش آن محفل که از می گر سرایم رو بسوزاند

به هر جانب که غلتم داغ در پهلو بسوزاند

۲

میا در باغ ما رضوان که نخل آرای این گلشن

به هر جانب که رو آرد، نسیمش رو بسوزاند

۳

لبم گر با ترنم آشنا گردد در این معنی

صد آتش خانه از یک نعره ی یا هو بسوزاند

۴

ز بهر عافیت زانو نرنجانی که از گرمی

سر شوریده ی من عشق را زانو بسوزاند

۵

اگر یک دم نفس در دل نگهدارم، ز هر مویم

جهد برقی که چندین خانه از هر سو بسوزاند

۶

چنان با نیک و بد عرفی، به سر بر کز پس مردن

مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۰/۰۱/۰۱ - ۱۴:۳۲:۱۶
نادرست:خوش آن محفل که از می گر سرایم رو بسوزاندبه هر جانب که غلتم داغ در پهلو بسوزانددرست:خوش آن محفل که از گرمی شرابم رو بسوزاندبه هر جانب که غلتم داغ دل پهلو بسوزاند
user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۰/۰۱/۰۱ - ۱۴:۳۳:۴۴
نادرست:ز بهر عافیت زانو نرنجانی که از گرمیسر شوریده ی من عشق را زانو بسوزانددرست:ز مهر ای عافیت زانو نرنجانی که از گرمیسر شوریده ی من عشق را زانو بسوزاند
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۲/۱۵ - ۲۲:۴۶:۰۳
متن غزل از روی نسخۀ انصاریخوش آن محفل که از گرمی شرابم رو بسوزاندبه هر جانب که غلتم داغ من پهلو بسوزاندمیا در باغ ما رضوان، که نخل آرای این گلشنبه هر جانب که رو آرد، نسیمش رو بسوزاندلبم گر با ترنم آشنا گردد در این مستیصد آتش خانه از یک نعرۀ یاهو بسوزاندز مهر ای عافیت زانو نرنجانی که از گرمیسر شوریدۀ من عشق را زانو بسوزانداگر یک دم نفس در دل نگهدارم، ز هر مویمجهد برقی که چندین خانه از هر سو بسوزاندچنان با نیک و بد عرفی، به سر کن کز پس مردنمسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
user_image
اجمل " احدی "
۱۳۹۲/۰۱/۰۸ - ۰۱:۰۶:۰۱
بیت آخر را چنین شنیده ام که متأسفانه نسخه اش را به خاطر ندارم .به نیک و بد چنان خو کن ! که بعد مردنت عرفی مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
user_image
نوذر الیاس
۱۳۹۲/۰۳/۰۴ - ۱۲:۴۴:۰۰
من آخرین بیت این غزل را چنین شنیده ام:چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت عرفیمسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۴ - ۱۳:۲۸:۳۳
عرفی قرن دهمی و سالیانی در هند گذرانده پس اوردن مسلمان و هندو به عنوان دو مرام و روش زیست شگفت نیست
user_image
دکتور ق. مصلح
۱۳۹۲/۱۰/۰۵ - ۱۷:۵۱:۰۶
من هم بیت آخرین را مانند نوذر الماس چنین شنیده ام:چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت عرفیمسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند؛و اما ازآنجاییکه با معنا، مفهوم، مرام و پیام آن موافق نیستم، با اندک تصرف و تغییر موجه، درآن چنین می نویسم:چنان با مردمان خو کن که بعد از مردنت عرفیمسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند؛ امیدوارم بدانم که دیگران دراین مورد چه فکر می کنند؟
user_image
سیدمهدی کسایی
۱۳۹۳/۱۰/۳۰ - ۱۱:۴۰:۵۳
چنان خوکن به نیک از بد که بعد مردنت عرفی مسلمانت به زمزم شویدوهندوبسوزاند
user_image
امید حق پرور
۱۳۹۴/۰۴/۰۳ - ۰۷:۱۰:۳۳
من بیت آخر را به این شکل شنیده ام:چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفیمسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
user_image
امید حق پرور
۱۳۹۴/۰۴/۰۳ - ۰۷:۲۵:۵۶
به نظر من در این شعر عبارت "سر کن" درست است.خو کردن، به معنای عادت کردن و انس گرفتن است که تاثیر آن در خود شخص متجلی میشود.حال آنکه مصراع دوم به تاثیر روش سر کردن (تعامل کردن) با دیگران، در آنها اشاره میکند. (با دیگران چنان تعامل داشته باش که تو را همواره از خود بینگارند / دوست بدارند)
user_image
هیچکس
۱۳۹۵/۰۶/۰۵ - ۰۸:۰۸:۲۴
مرحبا جناب دکتور ق مصلح! به اساس کدام معیار بایستی مسلمان "نیک" و هندو "بد" باشد؟
user_image
میثم حسین خانی
۱۳۹۸/۰۱/۰۲ - ۰۰:۱۹:۵۴
طالب آملی به استقبال این غزل رفته و در بیت ما قبل آخر این گونه آورده است:محبت بین که گر بادی وزد بر کاکل شمعیز غیرت خویش را پروانه چون هندو بسوزاندطالب آملی، تصحیح طاهری شهاب، 451.
user_image
مهدی
۱۳۹۸/۰۴/۱۰ - ۰۸:۵۹:۲۵
در چنین جامعه ای آنچنان زندگی کن که مسلمان تورا از خود بداند وتو را با آب زمزم غسل دهد. وهندو نیز تورا از خویش بداند وتو را پس از مرگ بسوزاند ...
user_image
فیروزنائینی
۱۳۹۹/۰۸/۲۰ - ۱۴:۰۹:۴۷
من این بیت راچندین سال قبل درمسابقه ای که درمجله یادگاریاایرانشهر(دقیقا به یادندارم کدام مجله بوده) ترتیب داده شده بوداینگونه خوانده ام :.چنان باخوب وبدسرکن که بعدازمردنت عرفی مسلمانت به زمزم شویدوهندوبسوزانت
user_image
آزادبخت
۱۴۰۰/۰۱/۲۷ - ۰۶:۵۰:۰۱
چنان با مردمان سر کن که عرفی از پس مردن مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند