عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۷۲

۱

خم بجوش آمد، بگو چون توبه اکنون بشکند

توبه ای کز بی شرابی کرده ام چون بشکند

۲

در چمن هرگز نکرد آن سرو قامت جلوه ای

کز خجالت باغبان صد نحل موزون بشکند

۳

بر دهانش زن گر آرد نام همت بر زبان

تشنه ای کو جام جم بر فرق جیحون بشکند

۴

گر دهم جامی به عشاق از خراب شوق دوست

بوی لیلی گر بیاید رنگ مجنون بشکند

۵

در بیان شعر عرفی وقت آن خوش گر فتد

لفظ را بر لب بپیچد، شأن مضمون بشکند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۰/۰۱/۰۲ - ۰۵:۳۱:۵۲
ردیف این شعر اصلا ً کلمه ی (نشکند) است، نه (بشکند). این موضوع با توجه به بیت اول کاملا ً مشخص می شود، توجه بفرمایید : خم به جوش آمد، بگو چون توبه اکنون نشکند؟ توبه ای کز بی شرابی کرده ام چون نشکند ؟
user_image
احمد صادقی
۱۳۹۵/۱۱/۱۷ - ۰۲:۰۰:۱۶
سلام و مهربانینشکند، هم درست و هم پرمعنیش کردممنون