
عرفی
غزل شمارهٔ ۱۷۳
۱
درد کیشان همه ناموس کش کیش همند
غمگسار هم و ناسور کن نیش همند
۲
صبح تا شام گدای هم و شب تا به سحر
شکر دریوزه گذار دل ریش همند
۳
زان به صورت بشتابند و به آمیزش هم
که به خلوتگه معنی همه در پیش همند
۴
دست از ین جمع پریشان بنمای، کایشان
همه بیگانه ی خویشند و بی خویش همند
۵
کفر و دین را ببر از یاد که این فتنه گران
در بد آموزی ما مصلحت اندیش همند
۶
عرفی این نکته ی مجموعه ی احباب نویس
که محبان وفا تازه کن ریش همند
نظرات
پیرایه یغمایی
پیرایه یغمایی
پیرایه یغمایی
پیرایه یغمایی
رسته