عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۸۰

۱

ما کسی را نشناسیم که غم نشناسد

هست بیگانه مرا آن که الم نشناسد

۲

من و آن غمزه که چون تیغ برآرد ز میان

طایر بتکده و مرغ حرم نشناسد

۳

شرم باد از صنمی، برهمنی را که اگر

در حرم دیده گشاید به صنم، نشناسد

۴

یا رب آن کس که کند تهمت شادی بر من

تا ابد کام دلش لذت غم نشناسد

۵

با شهیدان شهادت که غم راز لبم

زخم ما مرهم و الماس به هم نشناسد

۶

دل عرفی بود آسوده ز هر بود و نبود

دو جهانی که وجود است، عدم نشناسد

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۴۷۹

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۵/۱۱/۰۳ - ۰۷:۵۶:۱۱
طبق نسخه ای که دانشگاه تهران چاپ کرده، بیت پنجم مصراع اولش غلطه