عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۸۲

۱

دلبران نی دل به ناز و عشق غافل می‌برند

می‌کشند از عاقلان صد رنج تا دل می‌برند

۲

کشتگان غمزهٔ معشوق در روز جزا

جمله غیرت بر قبول کار قاتل می‌برند

۳

نگسلی از کاروان کعبه ای دل، کز شتاب

می‌گذارندت به خاک عجز و محمل می‌برند

۴

با سبک‌روحان کن آمیزش، که ماندی چون ز راه

بار غم بر دوش دل، منزل به منزل می‌برند

۵

گرچه ارباب تعلق وقف توفانند، لیک

رخت اگر کمتر بود کشتی به ساحل می‌برند

۶

هرکجا شمعی است روشن می‌کنند از بهر بزم

شمع جان هرگه که روشن شد ز محفل می‌برند

۷

زحمت حجاج دیر از کعبه‌جویان بدتر است

ره بسی طی می‌شود، پیرو به باطل می‌برند

۸

فتنه شو بر اهل دل عرفی که از حسن قبول

مرده را جان می‌دهند و زنده را دل می‌برند

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۴۷۱

نظرات