
عرفی
غزل شمارهٔ ۱۸۶
۱
تا بوی نعیم ستم از خوان تو یابند
جان های شهیدان همه مهمان تو یابند
۲
مهمان تو جمعی و مرا غم که مبادا
سوز دل ریشم ز نمکدان تو یابند
۳
سازند به محشر هدف تیر ملامت
آن دست که کوتاه ز دامان تو یابند
۴
آبی که بود تشنگی افزای مسیحا
زهریست که در کام شهیدان تو یابند
۵
ای رفته به مصر از پی فرزند، به کنعان
هشدار که او را ز گریبان تو یابند
۶
جان دو جهان را که دم حشر بجویند
یک یک ز سر نشتر پیکان تو یابند
۷
معراج ملایک به جز این نیست که در عشق
پروانگی شمع شبستان تو یابند
۸
عرفی چه بود ناز و نعیم تو که دایم
ماتم زدگان را همه مهمان تو یابند
نظرات