عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۹۸

۱

چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟

زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند

۲

گلرخان محنت نایافت بیابند مگر

یک نفس چاک ببینند گریبانی چند

۳

آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه

کی در او پرده ای از کرده پشیمانی چند

۴

کبرای تو، بر آنم، که نیارد به نظر

مستی آلوده به آلایش دامانی چند

۵

عرفی افسانهٔ ما گوش کنان حلقه زدند

خوان بیارآی، که جمع آمده مهمانی چند

تصاویر و صوت

نظرات