عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۰۶

۱

کسی که رو به حریم رضا نمی آرد

نوید وصل به سویش صبا نمی آرد

۲

کسی به زمرهٔ ارباب دل ندارد راه

که تحفه ای ز نعیم بلا نمی آرد

۳

به آب عشق بنازم که کشتی دل من

کزو به چشمهٔ او بی صفا نمی آرد

۴

زهی شکیب که دست کرشمه بستن دوست

هنوز حسن پری و حیا نمی آرد

۵

به عالمی کندم آفتاب فتنه کباب

که کس پناه به ظل هما نمی آرد

۶

دل اجل شکند ور نه کو دمی کز دوست

هزار قافلهٔ جان، صبا نمی آرد

۷

ازان به میکده برگشتم ازحرم، کانجا

کسی کرشمهٔ زرق و ریا نمی آرد

۸

بگفته شکر تو عرفی ، نمی شود تسلیم

بگو که رسم شهیدان به جا نمی آرد

تصاویر و صوت

نظرات