عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۱

۱

تا تیز کرده ای به سیاست نگاه را

صد منت است بر دل عاشق گناه را

۲

ای روی غم سیاه که از شرم گریه ام

بر پشت پا دوخته چشم سیاه را

۳

تلخی به عیش او نرساند ملال من

از ماتم گدا چه زیان عید شاه را

۴

هر گه فتاد رهم به صحرای معرفت

با برق در معامله دیدم گیاه را

۵

فردا به خلق تا بنمایم عطای دوست

ثابت کنم به خویش، دو عالم گناه را

۶

عرفی طمع مدار مدارا ز خوی دوست

در دل نگاه دار سرآسیمه آه را

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۲۶۲

نظرات

user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۹/۰۲ - ۰۶:۲۶:۵۲
سلام بیت 2 مصراع اولبر پشت پا دوخته ...پا اشتباهه چون ایراد وزنی ایجاد کرده و پای صحیح تر میشه :بر پشت پای دوخته چشم سیاه رابیت 4 مصراع 1هر گه فتاده رهم ...رهم ایراد وزنی ایجاد کرده و درستش راه هستش :هر گه فتاد راه به صحرای معرفت
user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۹/۰۲ - ۰۶:۲۸:۲۲
گنجور جان مرگ من اصلاحاتو انجام بده , دیدم نوشته که شعرای این بنده خدا ناقص به دست ما رسیده گفتم در حد توانم کمک کنم