
عرفی
غزل شمارهٔ ۲۴
۱
تحفهٔ مرهم نگیرد سینهٔ افکار ما
سایهٔ گل برنتابد گوشهٔ دستار ما
۲
باعثی دارد رواج، سبحه کو، تزویر کو
تا ببندد صد گره بر رشتهٔ زنار ما
۳
ما لب آلوده بهر توبه بگشاییم، لیک
بانگ عصیان میزند ناقوس استغفار ما
۴
آتشافروز تب هجریم و هرگز کس ندید
جوش تبخال شفاعت بر لب زنهار ما
۵
مرحبا ای چاره، آسان میگشایی کار خلق
ناخنی بس تیز داری رخنهای در کار ما
۶
ساکن میخانهٔ ما باش عرفی زان که نیست
چشمهٔ نور و صفا در سایهٔ دیوار ما
تصاویر و صوت

نظرات