عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۵

۱

فارغیم ای عاملان حشر ز احسان شما

کشت و کار ما نمی گنجد به میزان شما

۲

رندی ام ای میر دیوان، جزا ثابت بود

من صبوحی کرده می آیم به دیوان شما

۳

نیست غم ز آلودگی ای سالکان راه عشق

دست کوثر می فشاند گرد ایوان شما

۴

آفتاب ما طلوع از مشرق یثرب نمود

فارغیم ای مصریان از ماه کنعان شما

۵

رفته رفته کار خود می ساختم ناپایدار

گر بگشتی دستگیرم فیض احسان شما

۶

شب گذشت و جام می لب تر نکردی زاهدا

مجلس رندان ندارد طاقت شأن شما

۷

دست عدل ای سینه ریشان گر نبخشد مرهمی

طاق کسرا می کند چاک گریبان شما

۸

عرض مال، ای منعمان، بر می کشان، بی حرمتی است

خرج یک بزم شراب ماست سامان شما

۹

از تبسم بر سر خوبان چرا منت نهند

این ملاحت با نمک هست از نمکدان شما

۱۰

سوخت عرفی از حجاب ناکسان کوی عشق

شرم حرمت برنتابد روی مهران شما

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۹/۰۲ - ۰۶:۴۲:۰۸
سلام بیت 2 , مصراع 1قبل از جزا یک هجای بلند کم داره که احتمالا این(بر , هر) باشه :رندی ام ای میر دیوان این (بر , هر ) جزا ثابت بود