عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۶۴

۱

کسی کو در تب عشق تو نبض خویشتن گیرد

ز عیب خود پرستی ، هر زمان، بر مرد وزن گیرد

۲

دم عیسی بخنداند گل امید صیادی

که در فصل بهاران دام او مرغ چمن گیرد

۳

مه کنعان به خواب است ، ای صبا، بر برهمن بگذر

که گرگی ناگهان دنبال بوی پیرهن گیرد

۴

از آن با عشق هرگز التفاتی نیست تقوا را

که عاشق نکته با زاهد به کیش برهمن گیرد

۵

زدم در گوشه ای تنها، که ریزم خون خود عرفی

مبادا وقت مردن ناشناسی دست من گیرد

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۵۴۲

نظرات