عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۷۳

۱

خوبان شهر بین که در این مسکن من اند

گه شمع بزم و گاه گل دامن من اند

۲

آن ها که آهوان حرم را کنند صید

در آرزوی ناوک صید افکن من اند

۳

منمای زاهدا در اهل ندامتم

آنان که رهبرند تو را ، رهزن من اند

۴

امشب که روی خلوتم از شمع روی تست

خورشید و مه وظیفه خور روزن من اند

۵

تا دارم از جمال تو گلشن فروز عشق

طوبی و سدره خار و خس گلخن من اند

۶

عرفی نوای نوحه برآرم ، که اهل درد

لب ها گشاده منتظر شیون من اند

تصاویر و صوت

نظرات