عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۸۳

۱

عشق کو کز دل و دین نام و نشان گم باشد

اهل دل باشم و ایمان ز میان گم باشد

۲

ای خوش آن حسرت دیدار ، که گردد ز دلم

صد حکایت به دهان جمع و زبان گم باشد

۳

ای خوش آن بیخودی و ذوق که بر خوان وصال

راه آمد شد دستم به دهان گم باشد

۴

تا ابد مشهد ما نکهت دل خواهد داشت

بوی گل نیست که در فصل خزان گم باشد

۵

عرفی از روز ازل گم شدهٔ کار خودست

فرصتش کو که به گام دگران گم باشد

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۵۷۶

نظرات