عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۸۸

۱

کسی به دور محبت خمار خم نکشد

که در کشد قدح زهر، درد هم نکشد

۲

تو را عبادت و مارا محبت ای زاهد

بهل که کار به نادانی قلم نکشد

۳

بسوز برهمنا سبحهٔ دیدهٔ ناقوس

که ننگ نسبت ما دیر چون حرم نکشد

۴

چو دود سینهٔ من سایه بان زند فردا

ز آفتاب قیامت کسی الم نکشد

۵

همان به است که عرفی به بزم درویشان

سفال جوید و منت جام جم نکشد

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۵۳۴

نظرات