عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۲۹۰

۱

به رغم توبهٔ من چون لبت پیاله بنوشد

به روی گرم تو ساقی، که خون توبه نجوشد

۲

بهای گوهر یوسف، کسی خود او نشناسد

همان به است که او را کسی به او نفروشد

۳

کسی به بندگی آرد، که در شمایل طاعت

در بهشت ببندد و به روی خویش نپوشد

۴

غبار کوچهٔ راحت به دامنش ننشیند

لباس درد تو بر هر که روزگار بپوشد

۵

نگویمت که مزن تیغ جور بر دل عرفی

رضا بده که پس از مرگ در لحد بخروشد

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۵۶۱

نظرات