عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳

۱

به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود اینجا

از آنجا آن‌که می‌جویی به می‌خواران نمود اینجا

۲

به جان رنگی که اینجا در دل اسلامیان بینی

مغان را نیز بود اما صفای می زدود اینجا

۳

محبت شمع بزم قدس و ما پروانهٔ بیرون

چه حال است این نمی‌دانم چراغ آنجا و دود اینجا

۴

بیا در زمرهٔ رندان به بی‌باکی و می درکش

که بدمستی نمی‌داند به‌جز فریاد عود اینجا

۵

به هر سو می‌روم بوی چراغ کشته می‌آید

مگر وقتی مزار کشتگان عشق بود اینجا

۶

نوای نغمهٔ منصور، عرفی، نغز می‌دانی

ولی تن زن که خاموش‌اند ارباب شهود اینجا

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۲۳۶

نظرات

user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۲/۱۶ - ۲۱:۳۲:۳۶
متن غزل از روی نسخۀ انصاری:به دیر آ از حرم صوفی که می برقع گشود این جااز آن جا آن که می جویی به می خواران نمود این جاهمان زنگی که آن جا در دل اسلامییان بینیمغان را نیز بود اما صفای می زدود این جابیا در زمرۀ رندان، درآ بی باک و می در کشکه بد مستی نمی داند به جز فریاد عود این جامحبت شمع بزم قدس و ما پروانه از بیرونچه حال است این نمی دانم، چراغ آن جا و دود این جابه هر سو می روم بوی چراغ کشته می آیدمگر وقتی مزار کشتگان عشق بود این جانوای نغمه ی منصور ، عرفی، نغز می دانیولی تن زن که خاموشند ارباب شهود این جا