عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳۰۵

۱

ترسم از اهل ورع، شوق شرابم بکشند

به بهشتم بفریبند و به خوابم بکشند

۲

در دم نزع اگر توبه ز می خواهم کرد

بهتر آن است که رندان به شرابم بکشند

۳

من که بیزار نخواهم شدن از موی سفید

جای آن است که در عهد شبابم بکشند

۴

چون ز آسیب شبیخون نتوانم جان برد

دارم امید نارفته به خوابم بکشند

۵

سخنی در دلم آمد که اگر گفته شود

اهل تحقیق به ناپخته جوابم بکشند

۶

بایزیدم که ان الحق به زبان می آرم

گو مریدان که همین دم به شتابم بکشند

۷

عرفی از صومعه بگذار که بیرون آیم

گر پسندی که ز شوق می نابم بکشند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
حمید زارعیِ مرودشت
۱۳۹۵/۰۸/۱۱ - ۰۴:۴۲:۴۷
صحیح:چون ز آسیب شبیخون نتوانم جان برددارم امید که نارفته به خوابم بکشند