عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳۱۴

۱

به جهان چه کار سازم، که به ساختن نیرزد

به کدام ملک تازم، که به تاختن نیرزد

۲

ز سماع هر دو عالم، چه ستانم و چه یابم

که به یافتن نشاید، به شناختن نیرزد

۳

نه تو مرد دلنوازی، نه دل آن قدر که شاید

که گر از نوا بیفتد، به نواختن نیرزد

۴

همه قلب را چه سوزی، بگداز سیم قلبی

که برای سیم خالص، به گداختن نیرزد

۵

به کرشمهٔ تو، عرفی، دل و دین بباخت، لیکن

نه چنان دلی و دینی، که به باختن نیرزد

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۴۶۱

نظرات