عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳۱۵

۱

کسی کز فقر جوید کام، درویش کی ماند

دلی که ریش باید، مومیای ریش کی ماند

۲

چو نشتر میخلد پای تمنا در دلم، آری

تمنایی که در دل بشکند، نیش کی ماند

۳

کجا در دل گذارم ناله، وصلش در نظر دارم

کسی کاین صید بیند، ناوکش در کیش کی ماند

۴

تماشای معانی را، اگر چشمی به دست آری

فضولی های عقل اصلاح اندیش کی ماند

۵

ز احسان غم آخر هر سر مویم توانگر شد

کسی کش غم ولی نعمت بود، درویش کی ماند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
حمید زارعیِ مرودشت
۱۳۹۵/۰۸/۱۱ - ۰۸:۲۹:۴۸
صحیح:کسی کز فقر جوید کامِ دل درویش کی مانددلی گر ریش باید مومیائی ریش کی ماند.چو نشتر می خلد پای تمنا در دلم آریتمنائی که در دل بشکند از نیش کی ماند.کجا در دل گذارم ناله وصلش در نظر دارمکسی کین صید بیند ناز کش در کیش کی ماند.تماشای معانی را اگر چشمی بدست آریفضولیهای عقل مصلحت اندیش کی ماند.ز احسانِ غم آخر هر سر مویم توانگر شدکسی کش غم ولی‌نعمت بود درویش کی ماند