
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۲۰
۱
یاران به روز حادثه برق جهان شوند
چون یار شد جهان، همگی مهربان شوند
۲
لنگان روند در قدمم، چون سبک روم
چون پا به سنگ برزنم، آتش عنان شوند
۳
جوشند چون مگس به لبم گاه نوشخند
چون تلخی ای رسد، عنقا نشان شوند
۴
در بند چَه گذاشته، یوسف کنند به خواب
چون شد خلاص، بر اثر کاروان شوند
۵
ای آسمان به تازه برانگیز فتنه ای
تا دوستان به تهنیت دشمنان شوند
۶
تابوتم ای جنازه کشان دیرتر برید
تا دشمنان ز همرهی اش کامران شوند
۷
نونو لباس کعبه به دوشم ده ای فلک
تا زائران بتکده لبیک خوان شوند
۸
اینک رسید نعمت الوان ز خوان هند
تا معده ها در آن همگی میهمان شوند
۹
ای خدمتی مجال عبور مگس مده
تا آش مطلبان ز نعم کامران شوند
۱۰
اینک رسید مسند جاهی که خاکیان
در سایهٔ دعا به در آسمان شوند
۱۱
مردم کلیم صورت و فرعون سیرتند
عرفی تو گرگ شو، اگر ایشان شبان شوند
نظرات
محسن حیدرزاده جزی