عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳۲۷

۱

تا چند به زنجیر خرد بند توان بود

بی مستی و آشوب جنون چند توان بود

۲

جامی بکشم، تا به کی از اهل خرابات

شرمنده ز نشکستن سوگند توان بود

۳

بی رنگی و دیوانگئی پیش بگیریم

تا چند خود آرای و خردمند توان بود

۴

در ننگ فرورفتم و زین راحت و آرام

دردی نه، بلایی نه، چنین چند توان بود

۵

گر مژدهٔ الماس دما دم برسانند

صد سال به یک زخم تو خرسند توان بود

۶

یعقوب مده دل به جگر گوشهٔ مردم

تا چند اسیر غم فرزند توان بود

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۶۰۹

نظرات